علی علیزاده ازبری:دوره تسلط انسان بر طبیعت به سر آمده است
(به مناسبت دوم اردیبهشت(۲۲ آوریل) روز زمین پاک)
علی علیزاده ازبری/ در یک حالت کلی رابطه یا تعامل انسان و طبیعت را می توان به سه دوره متفاوت دسته بندی کرد. دوره اول تسلط و حاکمیت طبیعت بر انسان بوده است. دوره ایی که انسان از طبیعت دوری می کرد.برای دوری از گزند حیوانات ،سرما ،گرما،طوفان ، باد و باران فرار می کرد و به درختان، کوهها و غارها پناه می برد .می توان انسان این دوره را طبیعت گریز نامید. اما دوره ی بعدی را می توان دوره تسلط انسان بر طبیعت دانست. یعنی انسان توانست بر طبیعت غلبه کندو تبدیل به انسان طبیعت ستیز شود . انسان از زمانی که توانست ابزار بسازد خود را حاکم مطلق طبیعت شناخت، هرچه دلش خواست کرد.حیوانات را شکار کرد. درختان را برید .رودخانه ها را تغییر مسیر داد. سطح جنگل ها را کاهش داد . آبها را آلوده کرد.تالابها را خشک کرد.هوای پاک را آلوده کرد. کاربری زمین ها را تغییر داد. خلاصه دود و صدا و گرد و غبار و… ایجاد کرد. و این روند تخریب گرا ادامه داشت تا اینکه دوره سوم رابطه ی انسان و طبیعت آغاز شد. دوره ایی که عصر هم زیستی نام گرفت.مصلحان طبیعت گرا به فکر چاره افتادند. زیرا دیدند و مشاهده کردند که طبیعت و محیط زیست پیرامون ما در حال نابودی است .ظرفیت تحمل زمین به انتها رسیده است. پیشرفت علم به انسانها آموخت که منابع پایان پذیر هستند و حتی منابع تجید پذیر هم هزینه و هم زمان طولانی می طلبد تا دوباره به چرخه ی مصرف برسند.بنابراین آنها به آینده اندیشیدند. به سرنوشت نسلهای بعد و ادامه زندگی فکر کردند. متوجه شدند که ادامه زندگی بدون همراهی با طبیعت امکان پذیر نیست. آری بشر به جنب و جوش افتاد .کتابها نوشته شد. کنفرانس ها و همایش ها گذاشته شد. قانون نوشته شد. به تعالیم انبیاء بیشتر توجه شد .به قانون بقاء فکر کردند و تلاش کردند تا انسان مخرب را به بازدارنده تخریب تبدیل کنند.
در سال ۱۹۹۲ م (۱۳۷۱ش ) سران بیش از صد کشور در اجلاس ریو در کشور برزیل شرکت کردند .مرحوم دکتر حبیبی معاون اول رئیس جمهور وقت در آن اجلاس شرکت کرد و بیانیه معروف ریو را امضاء کرد. دستور کار ۲۱ خروجی مهم آن اجلاس بود. همه کشورها متعهد شدند که دوره همزیستی با طبیعت را آغاز نمایند.توسعه را بر مبنای پایدار و احترام به طبیعت طراحی و اجرا کنند لازم به توضیح است که دراستراتژی توسعه پایدار با لحاظ کردن حق استفاده نسل حاضر ،منابع طبیعی برای آیندگان محفوظ می ماند.
حال سالهاست که ما دیگر حاکمان مطلق طبیعت نیستیم. از مقام غالب و حاکم خارج شده ایم.باور کنیم که تنها یک راه برای ما باقی مانده است.آری دوره هم زیستی و احترام متقابل با طبیعت است.یعنی سالها است که این دوره آغاز شده اما نه برای همه ما، چرا که هنوز به تسلط خود مغروریم،هنوز به تخریب ادامه می دهیم،هنوز خود را حاکم مطلق طبیعت می دانیم و باور نداریم که تنها همین یک سکونت گاه را داریم و از اینکه در این کهکشانهای لایتنهاهی مکانی دیگر برای سکونت و ادامه حیات وجود داشته باشد را سراغ نداریم.
آری هنوز مست غرور از غلبه بر طبیعت هستیم و به تخریب آن ادامه می دهیم. شاهد مثال آنکه ،سالانه بین ۵۰ تا ۱۰۰ هزار هکتار از جنگل های ایران ازبین می رود.فرونشست زمین بسیار بیشتر از حد هشدار است . به اذعان دکتر کردوانی در دشت گرمسار ۲ متر و در تهران بیش از ۶۰سانتی متر در سال فرو نشست زمین وجود دارد. نرخ فرسایش خاک در ایران از تمام کشور های دنیا بالاتر است.زباله ها همه جا را فرا گرفته اند.مرداب ها و تالاب ها خشک می شوند. متوسط بارندگی در کشور بیابانی ایران کاهش یافته است. آبهای زیر زمینی ته کشیده است.جاده ها بر پیکره ی کوهها بالا می روند و کاربری زمین ها را حتی در ارتفاعات به نفع صنعت و تکنولوژی و تفریح مخرب تغییر می دهند .
حال آیا ما همچنان طبیعت ستیز هستیم یا طبیعت گرا؟ما فقط به نقش تخریب گر خود ادامه می دهیم ما حاکم بر طبیعت نیستیم اصلا این حق را نداریم.اگر ما حاکم مطلق بودیم امروز شاهد پدیده ال نینو نبودیم.زلزله و سونامی به آنی شهرها را خراب نمی کرد.سیل هنوز خرابی ها ی بسیاری به بار نمی آورد.آب شدن یخ ها زمین های ساحلی را تهدید نمی کرد.پدیده گردو غبار زندگی را در شهرهای مختلف جهنم نمی کرد.اختلالات ژنتیکی را شاهد نبودیم.خشکیدن دریاچه ها و تالاب هارا نمی دیدیم.خشک شدن آبهای زیر زمینی و فرو نشست زمین را نداشتیم.آلودگی هوا و آب وخاک و… ما را آزار نمیداد.
همه و همه اینها به ما می فهماند که ما حاکمان مطلق طبیعت نیستیم .طبیعت با همه زخم هایی که از ما انسانها بر تن دارد هنوز هم برای انتقام از ما قدرتمند است.بنابراین از جایگاه حاکمیت خارج شویم و به همزیستی با طبیعت بپردازیم به آداب طبیعی احترام بگذاریم وبه همزیستی مسالمت آمیز با طبیعت پایبند باشیم.زخم های کهنه و تازه تن زمین را رنجور ساخته “زمین بیمار و رنجور است”دلواپس طبیعت باشیم، زیرا تنها یک زمین داریم .
با احترام. البته جسارتن یک نظر هم وجود دارد که هنوز نبرد برای مهار و تسلط واقعی انسان آغاز نشده است. در واقع بعد از پایان نبرد اجتماعی انسانها که هنوز در اوایل راه هستیم باید مبارزات مردم سرزمین های مختلف دنیا با هر ایده و مرام و مسلک وزبان و گروه و طایفه تمام شده و دیگر تضاد و اختلاف و اسلحه و جنگ و مرگ و خون و اختلاف به صفر جهانی برسد و انگاه انسان به معنای همزادگان و همسایه گان کره زمین نبرد دوم یعنی نبرد با طبیعت را برای حل بسیار بسیار مسایل طبیعت از وقوع و امادگی و دفع زلزله تا دریا و باد و نور و انرژی و باران و برف و گرما و سرما سلامتی و حذف بیماریهای لاعلاج و حتا ساده و معمولی و گسترش و باز تولید فضای طبیعت و تا کشف های جدید مناسب طبیعی برای انسان و انسانیت و شناخت و بهره وری از منظومه های شمسی عظیم تا رفتن به دل ذرات بنیادین هسته نانو ملکولهای زنده و مرده تا سیاه چاله ها و و.و. بنابراین فعلن که انسان نماهایی که فلزی بنام طلا و موجود بی پدر و مادر و بی نشانی بنام پول که هنوز ساختار عملکردش ابتدایی و نا مشخص است و پدیده مضحکی بنام قدرت و اژدهای خود ساخته بنام تسلیحات و ابزاری بنام مواد مخدرو روان گردان و الکل و قمار و سکس و بانک و نفت و مواد اولیه و بردگان مدرن زن و مرد و خصال عجیب و عقب مانده تاریخی همچون سود و بهره و استثمار و استحمار و بگیر و ببند و نفاق و دشمنی و اوراد و جادو و جنبل و تحمیق و چه چه وچه ….. حل نشده و باید در پروسه زمان بر تاریخی حل شود و انگاه در شرایط برابری و برادری جهانی در برهه ای از تاریخ همه باهم به احیا و نبرد مثبت با طبیعت اقدام نمایند. امید که دراین چند جمله ومحدوده توانسته باشم نظرم را رسانده باشم که در غیر اینصورت فقط پوزشم راپذیرا شده تا درمقاله مفصلتر تخصصی اما ساده طرح موضوع نمایم یا دیگر دوستان این مهم و زحمت را تقبل نمایند . با احترام. ک.م
تمنا دارم جناب مهیار بهره بردم .اما به نظر میرسد بیشتر از دیدگاه جامعه شناسی به موضوع پرداخته اید . نیاز به تفصیل بیشتر دارد تا بیشتر بهره ببریم.
گرچه بحث رابطه انسان و طبیعت از دید گاه فلسفه هم در خور توجه است.
با درود به آقای علیزاده که با قلم رنجگی مدام در زمینه های مختلف ولایت مان می نویسند و از مشکلات و مخاطراتش بیمناک بوده و مسئولانه و مکتوب شرکت می کنند.- امید که از این دست همولایتیان مسئول بیشتر پا فرا گذارند.—
بله درست است . از انجا که طبیعت جزیی از جامعه است این دیدگاه بسیار فشرده با اسلوب جامعه شناختی طرح شد. البته همانطور که خود واقفید فلسفه به خودی خود چیزی نیست. در واقع فلسفه یک راهکارو روش و اسلوبی است برای شناخت چه مادی چه معنوی چه ایده الیستی و چه دیالکتیکی. درواقع طبیعت و جامعه را هم با یک نوع فلسفه مورد قبول و فهم استدلالی یا پیش نگری های بر اساس فاکت های موجود مورد تحلیل قرار داد. تاریخی ژئو پولتیکی تکاملی زیست شناسی و… انچه که دانشمندان اندیشمند را جذب و پی گیر کرده تاریخ و گذار و موجودیت حال و آینده و بلاخره هشدار به موجود هوشمندی بنام انسان در برابر وظایفش مقابل همین ظاهر و باطن سیاره زیبا و شگفت زمین که میراث ۴۰۰ میلیون ساله اش را در عرض حضور ۴۰ میلیون ساله از غار تا کاخ از چوب دستی تا سفاین سوی منظومه های فرا دست است چه می کنیم. چه باید بکنیم . .. فاجعه یا امتداد یک زندگی صلح مندانه سرشار از سعادت بشری در یک طبیعت پاک و جامعه جهانی پاک . و آه انسان که چه واژه شکوهمند بزرگ ومقدسی اگر که بگذارند و برای چند دهه خوشی ثروت اندوزانه و غیره به نابودی تدریجی آن سرعت نبخشند. …. باپوزش ک . م