به یادمان دوست و استادی که تمام عمرش را برای شادمانی مردم سپری کرد

صبح فومن – به قلم کوروش مهیار – اگر هر از گاه در نشریات یادمانی از هنرمندی در عرصه کمدی را پاس می دارم برای زحماتی است که این عزیزان در ژانر طنز و کمدی و شادمانی عموم انجام می دهند و کمتر در داوریها و رتبه تقدیر و جوایز و حتا یادواره مورد توجه قرار می گیرند. می گویند انان که جمع را می خندانند در تنهایی خویش غمینند. این را در وقتیکه چیزی در حدود دوسال پیش از این در هشتاد سالگی اش مرا دید و نشناخت دلم اندکی فشرد پس این وجیزه خرُد را برایش نوشتم که اگر او درپایان با دوسه سالی (آلزایمر) فراموشی و ایست قلبی درگذشت من که اما او را مانند خیلی از کسانی که استعداد شگرف و درپس نگه داشته دارند فراموش نکرده ام.

او دهها برابر از فیلم هایش در تیاتر هایی که در امفی تیاتر هتلی در ولی عصر تهران اجرا می کرد انرژی جوشانش را بروز می داد. بطوری که گاه هر کس چند بار اثر او را به تماشا می رفت. آخرین دیدار ما در فومن خیلی برایم صحبت و درددل کرد. با دوستانی همچون آقای محسن سرور و محمد افشار در رستوران خوب فومن رستوران پارس برخلاف ما کولی محلی خورد و چقدر هم با تمئنینه و آداب و کارد و چنگال و چون درکنارش بودم شمرده اما مثبت گپ هایی می زد که برایم تازگی داشت و جالب بود.

در واقع عین جمله گله امیزش که سبب پاسخ جدیش به پرسش های بعدیم شد این بود که “” وقتی آدم وارد کادر سینمایی امروز می شود بخصوص کمدی بغض می کند. همه با یک نظر دیگر به آدم نگاه می کنند. برای من گذشته ها شیرین است .صف های طویل تماشاچی و لذت واقعی روز شب های صمیمانه بازی هم خوب بود و هم زود گذشت””

در واقع در این مدتی که جهت بازی و رفت و امد به ماسوله برای بازی فیلم در ای ایران ناصر تقوایی بزرگ و آشنایی باشما واین همه احترام جدی به من بسیار خوشحالم. (اشاره به من)اینکه تو یک جوان شهرستانی بدور از نفس نقشهای تمام زندگیم(تا انوقت) بعنوان یک هنرمند نگاه و دوستی و پرسش می کنی به خود می بالم. بله من عین الله کمدین طنز پرداز شما با تلاش فراوان و عمری اموزش حتا از استاد پانتومیم و کمیک پوزیشن فرانسه در پاریس اقای ژرژ فونشه هم نگذشته و دوره های بسیار مفیدش را هم دیده ام.

از خانواده ای در مشهد که برادران و خواهرانم عرصه دانشگاهها ی پزشکی و غیره را می گذرانده اند من اما با عشقی ناخود و با خود آگاه از کودکی عشقم یعنی نمایش و تیاتررا انتخاب کردم. که بعدها سینما و تلویزیون را انهم در عرصه بسیار سخت طنز و کمدی که ایرانیان را خنداندن بسیار مشکل است پیموده ام. من یک هنرپیشه تصادفی و پارتی و تیپ و هیکل نبودم. بلکه ممارست و آموزش و تمرین و تکرار و خلق تیپ های انتقادی جامعه گاه با طرف متضادم اقای صیاد با تیپ صمد و گاه خود به تنهایی در انواع تیپ و ژانر در تیاتر ها زحمت فراوان کشیده ام.

متولد در ۱۳۱۰ مشهد دبیرستانم را همانجا تمام کرده و در رشته تیاتر و فن بیان از هنرستان عالی تهران هم فارغ التحصیل شدم. از بچه گی یعنی از ده سالگی به تئاتر راه یافتم و در سالهای ۳۱ تا ۳۳ در برنامه های طنز شما و رادیو از نظر شنوندگان موفقیت داشتم هیچگاه آموزش را رها نکردم .چه می اموختم و چه درهنرستانهای عالی هنر به تدریس و انتقال تجارب مشغول می شدم.

hasan-rezyani-dargozasht10

بله این عین الله باقر زاده شما که هنوز هم از تماشایش تحسینش می کنند نه از نگاه حسادت برخی بلحاظ مسخرگی و لودگی و غیره بلکه با استفاده از متد و روانشناسی و بررسی جامعه به ارائه تیپ و ژانر و شخصیت می پرداخت. فیلم فرشته وحشی اثر رئیس فیروز اولین کار سینمایی ام در سال ۱۳۳۸بود.

(( وقتی برای استراحتی کوتاه که از تعطیلی کارش در ماسوله و در واقع ادامه گپ به منزلم رفتیم هر چه که قیافه استاد رضیانی هیچ از حالت عین الله خارج نشده بود اما در زیر پالتو خاکستری و کلاه خز روسی و شالگردنی قهوه ئی براق؛ که به شیوه فرانسوی ها به دورگردن البته برای حفاظت از سرما بسته بود صمیمیت و شادابی و رضایت موج می زد و سالها این دوستی ما حفظ شد. بطوریکه در اجراهای تیاتر تهران بین انتراکت مرا به پشت صحنه و میان هنرمندان برده و چای می داد که در دوفقره اقای اردشیر سرور هم شاهد ماجرا و از محبت این شخصیت متعجب بود. باری از حافظه عجیب و بسیار بالایی برخوردار بود که در عین بداهه گویی که از لوازم عرصه کمیک روی صحنه است بسیار از اشعار عامیانه وریتیمیک و انتقادی دوره قاجار به تفصیل در کارها استفاده و بیننده را به تشویق ناخاسته وادار می کرد. بازی دلنشین و سرشار از شعر و ریتمیک او در حسنک کچل علی حاتمی فراموش نشدنی است ))

عین-الله-1

استاد رضیانی می گوید” روزی که ناشناسی به من زنگ زد که نویسنده وکارگردان است و می خواهد مرا ببیند . آمد و مرا بوسید و با دادن سکه ای کارهای شبانه روزی ما در فیلمهای بیشماری با ایشان اغاز شد. او پرویز صیاد بود. همالن صمد آقای معروف. مثلن رقیب من. آری چرا امروزه ما متن و سناریو و پیس های زیبا و پر انرژی و شادناک چه در کمدی موقعیت و حرکات و وقایع و چه در کمدی گفتار و غیره نداریم. درعین اینکه جامعه به شادی و خنده و انگیزه خستگی در کردن پاک را دارد من ابدعاتی نوین و فرا گیر کمتر می بینم. واقعن ما باعشق و صمیمیت در واقع هر روز در نقش هایمان بطور جدی و طبیعی زندگی می کردیم. بی هیچ حب و بغضی در همه افراد گروه و خدا را شکر؛ کم موفق نبودیم. چه در قلب مردم و (با خنده) چه با جیب و بلیط مردم. آرزو می کنم امروزه میان همه کادر دنیای هنر نمایش صمیمیت برقرار شود. (وقتی با تعجب پرسش گون من مواجه می شود؟) آخه می دانید امروزه عدم صمیمیت؛ حسادت ؛ بی توجهی ؛ حب و بغض زیادی در این رسته واقع شده که هیچ با روحیه شاد و یکرنگ انه من نمی سازد. من با اصل سینما در طول زندگی طولانی بازیگری ام مشکل و یا دلخوری ندارم. بهر حال برای خود شیرین کرده ام. حتا معتقدم که سریع می گذرد..اما فقط در سایه تبادل فکر و همراهی و احترام و جدی گرفتن کار است که باعث خروجی کارهای بزرگ و مردم پسند می شود. خدا راسپاس که می بینم هنرپیشه های امروز با سواد و دوره دیده اند و کمتر با خوش تیپی و فامیلی در این میانه حضور می یابند. که اگر اینگونه هم باشد خیلی زود خسته و بی انگیزه شده و خارج می شوند. من هنوز که هنوز است با همه هنرمندان قدیم وجدید در ارتباط هستم. هر راهنمایی و کمکی بخواهند کوتاهی نمی کنم. پس از چه رو است که کارگردانی بزرگ چون ناصر تقوایی برای این فیلم (ای ایران )ش مرا به ماسوله شما می کشاند. آیا درتشخیص هنرمند شناسی او تردیدی است؟

استاد رضیانی دردل های زیادی کرد از اینکه ژانر کمدی سوای از محبوبیت گیشه و لذت شادمانی مردم باید در عرصه قضاوت و انتخاب و فستیوال و تقدیر و رتبه و جوایز نقش بسیار خوبی جهت باز تولید چنین کارها وهنرمندانی داشته باشد…..(چیزی که هر از گاه درانتقادهای اکبر عبدی کمدین حاضر ما می شنویم)

و من درپایان این نگارش یادمانه کوتاه برای این تلاش گر شادمانی مردم ایران یاداور این روان شاد باشم که هنوز پس نزدیک به دو دهه دراین سالهای دهه نود شاید که تعداد هنر مندان عرصه کمدی به تعداد انگشت نرسند و هنوز چندان مورد توجه ایکه در خواست انسانی تو بود نرسیده باشند. انگار که ژانر کمدی جدی نیست. فقط باید تراژدی و رمانتسیسم اشک الود و غم فزا ساخت و اخم و گریه و عصبیت و چه و چه از کارگردان تا بازیگری را به سکوی بالای داوری رساند. آیا شادی که بهانه دیگری برای زندگی است امری جدی و بایسته و شایسته نیست.

سید حسن رضیانی ؛ شخصیت منتقد ناهنجاریهای اجتماعی که با استادی و غلو در ارائه نقد و جدیت در کمدی در سن هشتاد سه سالگی پس ۷۳ سال بعد از اتمام نقش های خوبش در سریال عمارت فرنگی و پدر خوانده از محمد رضا ورزی در بیمارستان تهران پارس به علت ایست قلبی در گذشت درحالی که تمام عمر شادمانی و خوشی همه بینندگان را با صرف وقت و انرژی و علم خود خواستار بود. با درود و آرزوی آرامش روانش بسیار مایلم مسئولین مربوطه امور هنر و هنرمندان با زنگری جدی و جدید به این قشر از هنرمندان در عرصه کمدی داشته باشند که باز خورد آن بوجود آمدن نوابغ و کار بلدهای بزرگی چه بعنوان کمدین مسایل اجتماعی ما و چه نویسندگان خاص ان خواهد شد.

                                                      کوروش مهیار

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

کلیدواژه ها : , ,

این خبر را به اشتراک بگذارید :