یکی از ابزارهای مهم و حیاتی هر جامعه ای در پیگیری تحقق آرمانها و اهداف مردم، احزاب، نهادها، انجمن ها، هیات ها و سایر گروهها است. در کشورهای مختلف بر اساس مکاتب فلسفی حاکم بر آن، قوانینی در جهت مطالبات حقوق ملت وضع گردیده است. بدیهی است هر اندازه این احزاب و گروهها از عمق و غنای بیشتری برخوردار باشد، ماندگاری و اثر گذاری آن نیز بهتر و قوی تر خواهد بود.

در کشور ما هم از سالیان گذشته تاکنون احزاب و نهادهای مختلفی همواره ظهور و بروز پیدا کرده اند، بطوریکه بعضی ها، از قوام و دوام بهتری برخوردار بوده و بعضی دیگر در کمترین زمان منحل یا ناکارآمد نشان داده اند.
در این اشاره قصد آن نیست که فلسفه وجودی احزاب یا نهادها مدنی و اجتماعی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد، بلکه آنچه در کشور و بخصوص منطقه ما شاهد این نقش آفرینی ها و نقش پذیری ها است مورد توجه قرار خواهد گرفت.
اخیراً در نشست احزاب با وزارت کشورگفته شد که حدود ۲۳۵ حزب و تشکیلات سیاسی شناسنامه دار فعال،نیمه فعال و غیر فعال دارای مجوز در کشور وجود دارند که این نشان از رشد قارچ گونه و بدون استراتژی در این عرصه است. شاید به جرأت بتوان گفت تعداد احزاب و گروههای شناخته شده در کشور از میان این تعداد حزب، کمتر از انگشتان یک دست، برای اکثر مردم است.
پر واضح است از نظر نگارنده در حال حاضر احزاب و گروهها معمولاً پس از کسب پیروزی در عرصه انتخابات یا موقعیت های گوناگون خود را صاحب، مالک و یا حداقل وابسته به آن فکر، حزب و یا گروه می داند، به عبارت بهتر در کشور ما همواره بعد از نتیجه آن را مصادره می کنند،در حالیکه روشن است که نتایج یک پیروزی زمانی شایسته مصادره است که به تعداد رأی دهندگان و یا تائیدکنندگان، عضو سازمانی و حزبی شناسنامه دار داشته باشد و یا بصورت شفاف و علنی در فرصت های مختلف وفاداری و تعلق خود را به آن، قبل و بعد از پیروزی نشان داده باشند. بنابراین از آنجایی که این عمل از اصول اولیه شکل گیری احزاب و یا گروه ها فاصله دارد و بیشتر منافع شخصی را ترویج و تائید می کند تا منافع ملت یا گروه همفکر. لذا نمی توان آنرا در راستای تقویت احزاب یا گروهها دانست. در منطقه ما هم کم و بیش شاهد این موارد بودیم. تا جائیکه بعضی از افراد در طول یک دهه و یا بیشتر حداقل یکبار رنگ عوض کرده و از این گروه به آن گروه ملحق شده اند، حتی برخی در جلسات خصوصی برای اثبات ارادت خود تعهداتی به صاحبان قدرت و نفوذ می دهند. اما آنچه مسلم است این است که همه از تنوع و گوناگونی آرا و نظرات در جهت رشد و بالندگی کشور در حوزه های مختلف استقبال می کنند و ملت آگاه آن را یک نشانه از تکامل خود می داند. بطور مثال در موضع گیری اخیر رهبر معظم انقلاب در خصوص بحث هسته ای ایشان فرمودند بنده به تیم مذاکره کننده اعتماد دارم و مورد تائید هستند،ولی این به معنی ساکت ماندن و فرصت ندادن به منتقدین نیست. این بیانات به صورت روشن تنوع آرا را تائید و ترویج می دهد. اما آنچه در منطقه ما در بعضی از موارد رخ می دهد، موج سواری بر بال احزاب و گروههاست. دلیل این ادعا شاهد انتخابات مجلس در دوره های پیشین منطقه باشد زیرا بسیاری از گروهها و افراد که خود را منتسب به حزب یا فکر خاصی می دانند و در عرصه های مختلف این عقاید خود را بروز می دهند،در هنگام نقش آفرینی برای گروه یا حزب خود و معرفی چهره و یا کاندیدا و یا حمایت از همفکران خود یکی از اولین اصول اساسی حزبی و گروهی که همان وفاداری عملی می باشد را به راحتی به دلیل مسائل جانبی و تحت تأثیر شرایط حاکم در منطقه زیر پا می گذارند. این مثال شاید برای کمترین افراد از نظر میزان آگاهی سیاسی و اجتماعی در سطح منطقه قابل لمس و روشن باشد. پس آنچه در سطور قبلی اشاره شد این مسئله را تائید می کند که برخی افراد (البته اشخاص خود لیدر ساز) بیشتر نقش پذیری دارند تا نقش آفرینی.
بهرحال به نظر می رسد نمونه دیگر این اتفاق در آینده ای نزدیک، شاید در صحنه انتخابات مجلس منطقه رخ دهد، البته این فقط در حد یک پیش بینی است. یکی از صحنه های جالب در منطقه ما این است که افراد منتسب به گرایشات اصلاح طلبان در مواقعی به نحو شایسته و با عمق جان به اصول گرایان رأی می دهند و با قدرت از آنها حمایت می کنند و همچنین برخی از افراد منتسب به اصول گرایان به کاندیدای با گرایشات اصلاح طلبانه و یا گروه های غیر همسو رأی می دهند و دلیل آن شاید جالب تر باشد ،که فلانی رأی نیاورد!!
حال سؤال این است که وقتی افراد تا این اندازه تفکرات و گرایشات حزبی و عقیدتی خود را پایین می آورند! آیا وجود گروهها وجریانات با این گونه کارکردها معنی پیدا می کند!؟ و آیا برای نمونه دوستانی که امروز خود را وابسته به جریانات و گرایشات خاصی می دانند و بخشی از هویت سیاسی آنها بر اساس این تفکرات ساخته شده است، حاضرند کاندیدای مناسب با افکار خود را معرفی و حمایت کنند؟ و به نزدیک ترین فرد به افکار خود رای دهند؟ یا اینکه این بار نیز برای اینکه فلانی رای نیاورد از اعتقادات خود دست می کشند؟ شما چه فکر می کنید؟

این خبر را به اشتراک بگذارید :