کربلایی میرزا محمود (بزرگ مردی در شهر کوچک فومن)

کربلایی میرزا محمود (بزرگ مردی در شهر کوچک فومن)
علی علیزاده ازبری/مردی صاحب تقوی،اهل کوشش و رزق حلال، بلند طبع و با استعداد،مردی ساده و صمیمی ،مردی که استعداد ،تلاش ، توانایی و تقوای اوشهر فومن را سربلند و آوازه این نام را در سرتاسر کشور ایران و حتی جهان پراکنده کرده است. شهر فومن امروزه شهرت و بلند آوازگی خود را از چند جهت مدیون کربلایی میرزا محمود است.امروزه کمترکسی در ایران هست که با نام آیت الله العظمی بهجت فومنی آشنا نباشدو این آیت الله بلند آوازه فرزند میرزا محمود است.فرزندی که در اثر تربیت پدر در سادگی و عرفان فرزانه ی دوران می شود.امروزه در همه جای ایران نام شهر فومن را با کلوچه فومن می شناسندو این سوغات معروف دست پخت و ابتکار میرزا محمود است.امروزه کمتر مداحی پیدا می شود که تاکنون شعر “مکن ای صبح طلوع” را در ذکر مراثی و مداحی اباعبدالله(ع) نخوانده باشد و این شعر سروده میرزا محمود است. و از ایشان دفتر کاملی از اشعار عاشورایی به جا مانده است.علاوه بر این از هنر خطاطی بهره داشته و از خط بسیارخوشی نیز برخوردار بوده است.
تولد
درسفیدی برف دی ماه سال ۱۲۵۸ شمسی در اوج سیاهی روزگار حکومت قاجار در شهر فومن نوزادی پا به این جهان می گذارد که پدر وی کربلایی مهدی خباز نام محمود را برای او انتخاب می نماید .محمود در سن هفت سالگی به مکتب روانه شده و سواد می آموزدو علاوه بر سوادآموزی به یادگیری هنر خطاطی نیز می پردازد.محمود در هفت سالگی پدرش رابه علت ابتلا به بیماری وبا از دست می دهد.با همه رنج یتیمی به تحصیل در مکتب خانه ادامه داده و به طور کامل دوره مکتب را پشت سر می گذارد.میرزا محمود یک خواهر و سه برادر داشت به نامهای( باقر،محمد علی وعلی اکبر ) محمد علی بعدها اسم بشارتی را برگزیده ، باقردر فومن به شغل نانوایی مشغول بوده است.علی اکبر هم به کربلا مهاجرت نموده و در آنجا به پخت کلوچه فومن مشغول می گردد. خواهر او هم با نام خانواده شوهر (هوده شناس) معروف می شود.
ازدواج وفرزندان
میرزا محمود در اوج جوانی با دختری به نام مرضیه که مادرش به “آقادختر” معروف بوده ازدواج می نماید.حاصل ازدواج میرزا محمود و مرضیه خانم ۴ پسر و یک دختر است که یکی از پسران ایشان به نام محمد تقی در سن ۷ سالگی در حوض خانه غرق می شود و ۱۶ماه پس از تولد آخرین فرزندشان محمدتقی(آیت الله بهجت) مرضیه خانم همسر میرزا محمود در سن ۲۸ سالگی دار فانی را وداع می گوید. مرضیه خانم خانواده ای از اهالی چماچاه شفت بوده و دو تن از برادران وی ( دایی های آیت الله بهجت) از روحانیون منطقه بوده و پدر ایشان نیز مرد متدین ومحترمی بوده و از آیت الله بهجت نقل شده که فرموده اند”پدر بزرگ مادری ما اهل باطن و اهل ذکر بود. کراماتی از ایشان نقل شده است”
شغل میرزا محمود
پس از پایان تحصیل در مکتب به همراه برادرانش در مغازه پدری(مغازه فعلی نانوایی مجتبایی) مشغول کار شده و بعد از مدتی خود اداره نانوایی را بر عهده می گیرد.محمود بعد ها مغازه ی دیگری در بازار فومن اجاره کرده وعلاوه بر خبازی، با استفاده از ذوق ادبی و خط خوشی که داشت به کتابت و سرودن شعر می پردازد.
میرزا محمود و کلوچه فومن
در حدود یک قرن پیش طی سفری به کربلا متوجه می شود که کلوچه ای در آن دیار پخت می شود. طرز پخت کلوچه را آموخته و پس از مراجعت به شهر فومن پس از ایجاد تغییراتی کلوچه ی خوشمزه ایی بدست آورده ، در شهر فومن رواج و توسعه می دهد. به این ترتیب کلوچه فومن پایه گذاری می گردد.امروزه آوازه این سوغات با نام کلوچه فومن در همه جای ایران پیچیده و به دلیل رونق گردشگری در سالهای اخیر در سطح شهر گسترش کلوچه پزی ها در نظر هر بیننده ای سوهان پزی های شهر قم را تداعی می نماید.
معتمد شهر
ایشان در عصر خود بزرگ شهر فومن و معتمد مردم این دیار بوده و امانت دار اسناد و مدارک مهم مردم و نیز کاتب قراردادها و اسناد مهمی چون قباله ازدواج،معاملات زمین ، مسکن و نامه های مردم بوده است.علاوه بر این اعتبار و نفوذ اجتماعی وی همیشه درسطحی بوده که محل رجوع مردم شهر ،خصوصا در بحران های دوران نهضت جنگل بوده است. کربلایی محمود به علت مقبولیت اجتماعی مورد احترام فرماندهان جنگل نیز بوده و با وساطت و دستخط وی فرماندهان و شخص میرزا کوچک خان، به رفع و رجوع امور مردم می پرداختند.حتی نقل شده است که مقالاتی در روزنامه جنگل نوشته و منتشر می کرد.
فرزند وی (حضرت آیت الله العظمی بهجت ره)
نقل شده است که پدر آیت الله بهجت در نوجوانی سالگی بر اثر بیماری وبا در بستر بیماری می افتد ،به گونه ای که امید زنده ماندن او از بین رفته و در حالت خواب صدایی می شنود که می گوید ،با او كاري نداشته باشيد وی پدر محمد تقي است. میرزا محمود بعد از مدتی از خواب بیدار می شود و حالش رو به بهبودی می رود و کاملاً شفا می یابد.بعد از ازدواج نام اولین فرزند خود را به نام پدرش« مهدی» می گذارد، فرزند دومش دختر بوده، وقتی فرزند سومین را خدا به او می دهد، اسمش را « محمد حسین» می گذارد، و هنگامی که خداوند چهارمین فرزند را به او عنایت می کند به یاد آن سخن که در دوران بیماری اش شنیده بود می افتد، وآن فرزند را «محمد تقی» نام می نهد، ولی وی در کودکی در حوض آب می افتد و از دنیا می رود، تا اینکه سرانجام پنجمین فرزند را دوباره « محمد تقی » نام می گذارد و همین فرزند آیت الله محمد تقی بهجت می شود.و شاید بزرگترین هنر میرزا محمود تربیت فرزندی به بزرگی آیت الله بهجت بوده است.
میرزا محمود شاعر عاشورایی
اشعار میرزا محمود تا سالها ذکر مراثی مداحان بوده است. اشعار ایشان بیشتر در قالب (قطعه و قصیده) بوده است. گرچه میرزا محمود ظاهراً از علوم شعر و عروض و قافیه بهره چندانی نداشته است و بعضی از اشعار به جا مانده از ایشان فقط هنگام مداحی دارای ریتم و آهنگ می باشد ولی به اذعان اهل شعر و ادبیات نمونه هایی از شعر ناب در آنها به چشم می خورد.علاوه بر این خلوص و صداقت و ارادت ایشان در اشعار وی کاملا مشهود است. مراثی آن مرحوم در کتاب مکن ای صبح طلوع به کوشش سید حسین تقوی ازبری جمع آوری و به زینت طبع آراسته شده است.از جمله اشعار وی ترکیب بند معروف”مکن ای صبح طلوع” می باشد که البته این ترکیب بند بسیار طولانی تر از چیزی بوده است که فعلا در دسترس می باشد.
منزل میرزا محمود
منزل مسکونی میرزا محمود در پایین محله فومن و در محل فعلی خیابان امام خمینی(ره) روبروی خیابان شورا تا سال ۸۵ ۱۳نیز سرپا بوده است. خانه ای بزرگ با سبک معماری سنتی شهر فومن، که منزل اجدادی ایشان بوده و پدر وی نیز در همین خانه زیسته و از دنیا رفته است. اما متاسفانه از آن خانه هیچ چیز بجزء چند عکس باقی نمانده است.تلاش هایی در گذشته و حال برای بازسازی آن منزل وجود داشته که ظاهرا کافی نبوده و نیاز به پی گیری های بیشتر و جدی تری دارد.بازسازی منزل مسکونی میرزا محمود از چند وجه حائز اهمیت و مفید خواهد بود. اولا اینکه نمایشگاهی از سبک زندگی و معماری دوره قاجاریه است که چیزی از آنها در شهر فومن باقی نمانده است. دوم تکریم مقام رفیع آیت الله بهجت و پدر بزرگوار وی و سوم اینکه جاذبه جدیدی در گردشگری شهری گشوده و باعث ماندگاری توریسم در شهر فومن خواهد شد.
وفات و محل دفن
سرانجام میرزا محمود در سال ۱۳۲۴در ۶۷ سالگی در شهر فومن چشم از جهان فرو می بندد .جسد وی به رسم آن روز که بیشتر مردم تمایل داشتند اجساد والدین خود را در جوار امامان و بقاع متبرکه امامزادگان دفن نمایند، ابتدا موقتاً درگورستان محوطه مسجد جامع به اصطلاح، سپرده شده و بعد از چند سال به کربلای معلی منتقل می گردد و در جوار جد بزرگوارش امام مظلوم برای همیشه آرام می گیرد.
منابع
-کتاب مکن ای صبح طلوع به کوشش سید حسین تقوی
-تاریخ فومنات کیوان پندی
-و با تشکر از جناب سید حسین تقوی ازبری

شاید کمتر کسی بداند که شاعر شعر پرشور و ماندگار “مکن ای صبح طلوع” که قریب به یک قرن در شب عاشورا در محافل عزاداری ابا عبدالله الحسین (ع) می پیچد و دل و جان مشتاقان را صفا می دهد کربلایی محمود بهجت (ره) است.

مکن ای صبح طلوع
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن اص صبح طلوع
شب قتل است یک امشب که حسین مهمان است
غمش امشب همه از تشنگی طفلان است
مکن ای صبح طلوع
جرخ ای چرخ مزن چرخ دگر امشب را
تا قیامت تو نگه دار همه کوکب را
نه حسین فکر عیال است نه به فکر جان است
مکن ای صبح طلوع
همه بینند زما ناله و چون شیون را
شمر از قتل حسین بهر حسین دربان است
مکن ای صبح طلوع
باد ای باد ،پریشان تو نما عالم را
تا قیامت تو نگه ئار همه خاتم را
مکن ای صبح طلوع
سعد سردار لعین ،بسته صف لشکر کین،بهر قتل شه دین
شمر خنجر به کف اش،سعد لعین خندان است
مکن ای صبح طلوع
خور ای خور زرخ پرده میافکن بیرون
زینب از دیدن روی تو نگردد محزون
مکن ای صبح طلوع
آب ای آب زنی موج دهی جولانت
نکشی هیچ خجالت زرخ مهمانت
مکن ای صبح طلوع
شب قتل است یک امشب ز عطش سوزان است
یامحمد تو کجایی،که بدی یار غریب
درکجا هست علی ،بود پرستار غریب
فاطمه جان تو کجایی که حسین است غریب
مکن ای صبح طلوع

این خبر را به اشتراک بگذارید :