یادداشت احمد وطن خواه؛ بچه این محلی داش؟!!

بنام خداوند سخن آفرین

بچه ی این محلی داش؟!!!!!/

برخود فرض داشته و دارم وخواهم داشت هرجا نامی از وطن وخاکم گیلان به میان آید با همه وجودم به دفاع برآیم.لیکن با ترسیم خط مرزمیان تعصب وواقعیت.بعدازواکنش مردم سرزمینم نسبت به محتوی سریال وارش(تجمع اعتراضی که آرامش٬ادب و فرهنگ غنی گیلان درآن موج میزد)برآن شدم قسمتهایی از سریال را ببینم تا بدانم علت تکدرخاطرهمزبانان عزیزم راوبسهم خود بجویم عیب کارازکجاست.

دیدم ٬ جوئیدم و اینگونه یافتم.

نگاهی از یک منظرمتفاوت در برهه ای از تاریخ بر احوال مردمان روستایی درگیلان عزیز.

به خود گفتم این مگر اولین بار است که قلم نویسنده ای یا دوربین کارگردانی از زاویه ای متفاوت تر بسراغ اقوام یا قوم خاصی میرود؟مگر شخصیتهای منفی درطول تاریخ در هر قوم وقبیله ای نبوده و نیست؟مگر خان و خان زادگی و ارباب رعیتی واشرافی گری و سلطه گری حکام زورگو و نوچه هایشان چیز غریبی است؟مگرکاسه لیسی و چاپلوسی عده ای معلوم الحال و بله قربان گوی بی جیره و مواجب درهرقوم وملتی نیست؟یا مگر بپا خاستن درمقابل زور در جغرافیایی مشخص مستلزم بومی بودن فرد بپا خاسته درمقابل زورگو است؟مگردر طول تاریخ کم بوده وهستند کسانی چون همان نماینده مجلس درسریال که با تمام توان خود به فریب مردم پرداخته و درهر شرایطی به فکرمال اندوزی خویشند؟مگرکم دیده ایم مسئول بی مسئولیت و پر مدعا که حتی از انجام ابتدایی ترین قواعد گفتارو رفتارهای عوام فریبی هم عاجزند!؟و………

جوا ب همه سوالاتم را با یا دآوری حکایتی شیرین و چند لایه که از مرحوم پدرم شنیده بودم یافتم.بگذارید اول حکایت را بگویم٬شاید برای شما هم خالی از لطف نباشد.

درروزگارانی نه چندان دور بازارشهرها اصلی ترین مکان اجتماع مردمی و بهترین پایگاه برای تبادل افکاروشکل گیری تحولات اجتماعی٬اقتصادی٬سیاسی محسوب می شد.(( چه بسیارند مبارزانی که از دل همین بازارها برآمدند)).معمول اکثرمردم دربازارها از پی شنیدن خبرتوسط جارچی٬تماشای تنبیه فردی خاطی تو سط مامورین حکومت٬شنیدن سخنان حاکم٬وزیر٬قاضی یا هر رهگذر شخصی که مردم را فرا میخواند٬ دیدن نمایشهای خیابانی و معرکه گیری و…..تجمع میکردند.در این میان سارقان که روز بروز کارشان با پیدایش قفل و کلون سخت وسخت تر شده بودو دستشان از اموال مردم دور مانده بود بفکر چاره ای بودند.چاره رایافتند.

گروهی با شعارخیرخواهی.هدف گروه.سرقت اخبار.اندیشه وپول مردم.

به میان تجمع مردم  دربازارمی رفتند و گرداگرد تجمع مردمی را می گرفتند.یکی فریاد میزد ؛آی مردم مواظب پول خود باشید.جیب مرا زدند.مردم هم این خبر را بحساب خوش اقبالی خود گذاشته وبلا فاصله دست درهمان جیب یا پر شالشان می بردند تا از بودن پولها اطمینان حاصل کنند.ای دل غافل!!!!! سارقین بدون هیچ زحمتی با فریاد خیر خواهی محل پول را یافتند و مردم همچنان دعاگوی فردی هستند که فریاد زدآی دزد!!

واما جوابی که یافتم.

حاسدان دریافته اند که مردم با فرهنگ گیلان با اعتقادی راسخ به همزیستی با دیگر نژادها وتعامل  با آنان داشته ودارند وگیلان و گیلانی خود پرچمدار هویت جمع گرایی است٬اینبار با شعارو ترویج خود انگاری در غالب گروه گرایی با مضامین و عناوین غیرت٬ شجاعت٬قهرمان بومی٬ صرفا برای جریحه دار کردن عواطف انسانی تا رسیدن به سر منزل مقصود شوم خویش پای در میدان گذارده اند.هم اینانند که برزگ مرد دیار گیلان ٬میرزاکوچک جنگلی را در زمان خودش پسوند خان دادند تا از جمع مردمان دورش نگاه دارند اما دیانت و تعهد میرزای جنگلی مانعشان شد تا جایی که سراز تن بیجان میرزاجداکرده وساکت شدند.هم اینانند که اکنون سیستماتیک گیلان را محل دفن زباله های شیمیایی استانهای دیگرکرده و تالاب انزلی را محل اجرای پروژهای سمی کرده وسد لاسک را برای رساندن آب سالم به اراضی تحت مالکیت خویش حمایت می کنند.هم اینانند که لیدر تفکرمسمومشان امروزه میرزا کوچک جنگلی راتجزیه طلب میخواند؟!!!؟میرزا یی را که بشهادت تاریخ تکیه به خان پسوند خویش نکرد وخواست کوچکش بخوانند وجنگلی.از جذب و بکارگیری اقوام و حتی سرزمینهای مختلف در مبارزات نهضت جنگل با هم بودن و زیستن و مبارزه کردن بافساد را به همگان آموخت.

کلام آخر.

جای گیلان و گیلانی همچون گذشته برفراز قله علم ومعرفت است و همواره با سپر زرین بصیرت به دفاع ازخود٬ میهن٬ ومرزبومش مشغول و دلخوش است و کما کان با شمشیربران غیرت و شهامت ازخاک و فرهنگ ومردم خویش دفاع خواهد کرد.

گیلان جان

الهی من تی اون نام بمیرم

تی عشق واستی که سربزیرم

تی اسم پاک هرکی بد بوگویه

نیمیرم٬تی انتقام تا نیگیرم     (ذاکری)

این خبر را به اشتراک بگذارید :