گفتگوي صبح فومن با خانوم انساندوست:مسولان شهر قول هاي زيادي داده اند اما هيچ خبري نشدخواهش می کنم صدا و گرفتاری مرا به گوششان برسانید

گفتگوی پایگاه اطلاع رسانی صبح فومن با مادری که مثل یک مرد و با غیرت مادرانه خود به دنبال کسب روزی حلال است،وی خواهر یک شهید بزرگوار بوده و با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کند،مشروح خبر را در مصاحبه با این خواهر شهید ملاحظه نمایید.

* لطفاً ضمن معرفی در خصوص مشکلات زندگی خود و امرار معاش و گرفتاری هایی که برایتان بوجود آمده سخن بگویید؟

IMG_20150807_163143

ضمن عرض سلام و تشکر از شما ،بنده خانم انساندوست خواهر شهید رجب انساندوست ،ساکن فومن هستم،بدون مقدمه مطالبی را عرض کنم

دکه ای برای امرار و معاش در دوره شورای گذشته تهیه و حدود ۴ میلیون درهمان سالها هزینه نمودم تا از طریق آن دکه هزینه زندگی ام را فراهم کنم،۲ تن از اعضای شورا نیز در همان سالها ضمن حضور در محل به بنده اذعان داشتند که در همین جا(خیابان علامه طباطبایی،روبروی هتل واران ) کسب روزی داشته باشم.حدود سه سال و نیم در مکان مذکور فعالیت نمودم،بعد از مدتی به مریضی سرطان مبتلا شدم و گرفتار درمان دردم،شیمی درمانی و… هستم مدتی پیش به بنده با توجه به اینکه مریض هم بودم اطلاع دادند که شهرداری فومن در حال جمع آوری مکان کسب روزی من است ،شنبه روزی بود جمع آوری و روز بعد با توجه به پیگیری که انجام دادم  مجدد دکه را تحویل گرفتم اما طولی نکشید یک شبی در همان هفته ساعت ۲۰:۳۰دیدم که مجدد برای جمع آوری دکه من آمده اند. برایتان راحت و عامیانه صحبت می کنم و انتظار دارم حرفم را همینطور در هر جایی که مد نظرتان است بیاورید.حتی  به زیر لودر افتادم و تقاضای جلوگیری از این کار را کردم،اما گوشی شنوا نبود و دکه ام جمع شد.

از کجا و چطور بگویم برایتان حرفهایم را…

شوهرم سکته نموده و مریض است شرایط زندگیم خیلی سخت و خودم که مبتلا به سرطان هستم،در منزل مسکونی استیجاری زندگی می کنم ،از صبح تا به شب دنبال کسب روزی حلال در خیابان هستم .گفتند بروید پیگیر باشید دکه را بشما می دهند،اما هنوز که هنوزه آن را تحویل ندادند.

خواهر شهید هستم،آیا حق یک خواهر شهید این است!!

آیا در حال خلاف کردن هستم!! دنبال کسب روزی حلال و درآوردن خرج زندگی جرم است!

از فرماندار شهرستان که برای بنده مکاتبه ای را به جهت مساعدت با من صورت دادند تشکر می کنم،اما هر شب مامورینی به سراغم آمده و تقاضای جمع نمودن بساطم را می کنند و می گویند که وگرنه بازداشت می شوید. مگر من مال غیر قانونی می فروشم!!

باور کنید بنده با این مریضی هزینه دریافت آزمایش خودم را ندارم،این حرفها را نیاز دیدم و عنوان می کنم،اگر شوهرم بتواند روزی کسب نماید هرگز تن به این کار نمی دادم اما او نمی تواند و من برای گرداندن زندگی خودمان در حال کار هستم.

*چه شخصی دستور جمع آوری را داده و کسی مشکلتان را پیگیر شد؟

شهردار فعلی دستور جمع آوری داده و فرماندار و آقای نرگسی عضو شورا مساعدتی به جهت همکاری با من انجام دادند تا به مشکلاتم رسیدگی شود،در جلسه شورای شهر حاضر شدم و آقای علیدوست رییس شورا به بنده اعلام کرد زمین شخصی اش واقع در خیابان شهدا  بوده ،در آنجا با توجه به مشکل پیش آمده فعالیت نمایم ،اما باز خبری نشد.

به اعضای فعلی شور ا اعلام نمودم که از وضعیت زندگی من مطلع هستید مبلغی به بنده پرداخت نمایید تا دکه جدیدی در مکان دیگر تهیه کنم و مشغول به کار و کاسبی خود باشم اما باز نتیجه ای حاصل نشد.

در سفر اخیر ریاست جمهوری به گیلان و حضور نماینده ایشان به شهر فومن بنده در مزار شهدا حاضر و تقاضای صحبت با ایشان داشته تا از مشکلاتم برایش سخن گویم، از ۱۳ سال سر خیابان بودنم و کسب روزی در آوردنم سخن گویم که متاسفانه این امر محقق نشد.

نامه ای از فرمانداری تهیه شد و از معاون محترم فرماندار نیز بجهت همکاری سپاسگزارم چون هم ایشان و هم آقای صلاحی مشاور فرماندار از وضعیت زندگی من مطلع می باشند،با توجه به نامه مساعدت با من باز ایراداتی به من می گیرند و معمولا ساعت ۶ عصر با این گاری که می بینید در گوشه ای از خیابان برای فروش اجناس حاضر می شدم که حال حاضر ساعت ۸ غروب می آیم تا دیگر ایراد نگیرند.

زندگی من را که مشاهده می کنید حال شما بگویید آیا حق من این است؟

کسی صدای یک خواهر شهید را نمی شنود؟

مادر درد و دل های بسیاری داشت… با این همه سختی ،مشقت و مریضی ،اما با غیرت مادرانه خود دنبال کسب روزی برای خود و خانواده اش است.

IMG_20150807_163147

از دیگر صحبت هایي که خیلی برآن تاکید داشت را در ادامه بخوانید:

بعنوان یک خواهر شهید و یک شهروند از مسئولین خواهشمندم به مشکلم رسیدگی کنند،یعنی یک زن سرطانی که از یک عضو بدنش محروم نیز است آیا حقش این است.

باید از عهده خرج و مخارج خانواده ام بر آیم چرا نمی گذارند! چرا حمایت نمی کنند بنده چه گناهی کرده ام

مدتی پیش آقای عاشوری نماینده شهرستان فومن به سراغم آمد و مشکلاتم را به ایشان هم حضوری و هم در قالب یک نامه که به منزلشان رفتم و تحویل دادم عرض نمودم ،ایشان گفتند که مکاتبه ای با شهردار صورت خواهیم داد که البته جوابی هنوز دریافت نکرده ام.

تمام زندگی ام را فروخته ام تا خرج بیماری ام را بتوانم پرداخت نمایم ،۲ فرزند یک دختر و یک پسر دارم که آنها ازدواج کرده و دخترم بدلیل بیماریم  همراه من است.

وی که در یک منزل استیجاری در حال زندگی است و از زمان حرکتش از خیابان ابوذر همراه این مادر شدیم در حالی که نفس زنان،دست به گاری با ما همکلام شده بود ناراحتی در دلمان بوجود آمد.

مادر نفس زنان با ما صحبت و برای چند بار در لابه لای صحبتش این جمله را تکرار کرد؛آیا حق یک خواهر شهید که مریض  است این باید باشد؟ چرا نمی گذارند من با این تن مریض کار کنم تا روزی ام را کسب و زندگی نمایم،مسئولین شهر چرا بفریادم نمی رسند.

می گویند به خانواده های شاهد رسیدگی می شود ،پدر و مادر ما فوت کرده اند و بنده خواهر شهیدم چرا کمک و حمایتی نمی شوم،کسی نیست تا بفریادم برسد،

از شما جوانان خواهش می کنم صدا و گرفتاری مرا به گوششان برسانید.

ای کاش سوادم کافی بود و نامه نگاری به خیلی جاها می نمودم تا یکی بیاید و مشکلاتم را رسیدگی کند،الحمدالله به برکت خون شهیدان اینجا نه جنگ زده است نه چیز دیگر ،چرا کسی بفریادم نمی رسد،چرا دکه ای که از طریق آن امرار و معاش می کردم را جمع کردند.آیا اگر پارتی و دوست و آشنا داشتم این کار را می کردند،در مملکت اسلامی در حال زندگی هستیم و این حق یک زن مسلمان نیست،مسلمان کسی است که بفریاد مسلمان دیگر و همنوعش برسد .

چرا فردی که سن فرزندم را دارد باید به بساطم لگد بزند و بگوید وسایلت را جمع نما وگرنه ………،گناه من چیست نمی دانم…

صحبت های این مادر طوری بود که از درج برخی از مطالبشان معذوریم.

اما ما نیز از مسئولین خواهشمندیم که امورات این خواهر شهید بزرگوار انساندوست را رسیدگی تا مشکلاتش برطرف گردد ان شاالله…

IMG_20150807_163149

 

 

 

کلیدواژه ها :

این خبر را به اشتراک بگذارید :