ملا صدرا :   فیلسوفی برای همه فصول  

رساله ای بس فشرده برای زاد روز این فیلسوف سترگ و شگفت  که تقدیم خواهندگان ان بخصوص جوانان می کنم

 

   فلسفه مال همه انسانها است

 

صبح فومن  – پژوهشی از کوروش مهیار –   برای خوانندگان محترم این رساله فشرده و خرد  یادآور می گردم  که  این قلم به نوعی ادای دین و احترام همیشگی خود را  به  استوار اندیشوران سترگ گذشته همچون صدرالمتالهین ملا صدرا نابغه دوران ها  که دراعصار غبار الود و سرشار از خود خواهی و کین و تعصب  در راه تعقل و تفکر اساس ساختار زندگی و سعادت انسانی تلاشی درد آلود نموده اند احساس وظیفه ای برای یادمانشان می کنم. و به جد از جوانان که انرژی و پی جویی  و واکاوی با طراوت تری دارند به  کنکاش در شناخت نظرات و خواست های  چنین انسان گرایان واقعی  مومن پرداخته و با تجلیل و تحلیل راه را برای نیک مرامی نیک مردان گذشته  و حال که  الماس ی در برابر ریگ بوده اند و اگر چه  در زمانه خویش گندم نمایان جو فروش  سدی برای بیان حقایق و نزدیک کردن فلسفه  وجود و رافت  و گذشت خداوند با انسان بودند تا خود در بارگاهای سلاطین خدایی کنند.  ملا صدرا بسی چوب نادر بودن در زمانه خود را خورد ه  که بر شما است تا غبار کسالت و خستگی تاریخی را از چنین بلیه ای دور سازید.

 آنها که حتا گاه در عمر کوتاه خود چه بهای گزافی هم برای ایده های بدست آورده خویش پرداختند. هماره تاریخ، جاهلین و خود شیفته گان فرو مایه وجود داشته  و هستند و شاید خواهند بود که امید چنین  مباد.

 بار ی برای روز یادبود ملا صدرا این جستار را   بیش از توان عرصه مطبوعاتی و ژورنالیسم  بدرازا یافتم. پیش خود اما اندیشیدم که باید  از ملا صدرا سخنرانی و مکتوبات و حتا فیلم و موسیقی پس از انقلاب ما  به انجام شده است. پس این بگذار بگذر. چیزی دیگر و نو به سبک و سیاقی که کلاسیک و همیشگی ودر اطراف  تولد و مرگ نباشد.

مستقیم به اصل موضوع برای خوانندگان و خواهندگان همیشگی و دوستدار اندیشهِ های ناب  بپردازم. اینکه ایشان صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی معروف به ملا صدرا چگونه به سال ۹۴۰ خورشیدی در محله قوام شیراز بدنیا آمد و کودکی کرد ه ونوجوان شد و  محمد نام گرفت به درس  خواندن و حجره پدر و هجرتهای زیاد قزوین اصفهان؛ بحث و فحث ها و فلسفه  و عرفان دشمنی ها با او بوجود آورد  و تبعید و مرارتها و چه  چه به سال ۱۰۰۰ خورشیدی هم زندگی مدام دراوج  جستجوی ناشناخته های فلسفه جهان ؛ هستی او اما  پایان یافت. روانش شاد .

 با وفات سخت او  حال دیگر خیال همه کسانی که بشدت در مقابل استدلالها و منطق و بحث و تحلیل حساس و مهم او پایی چوبینه داشتند و فرومایگی خود را در بدگویی های مدام زبانی و قلمی و پچ پچ  و دل سیاهی و توطئه می گذراندند اندکی راحت شده  و به سور چرانی مالی دنیوی خود برخلاف شعارهای خویش پرداختند که تا هنوز ادامه اش در جهان فرومایگان و ناتولید گران که بجای ذهن زیبا صدایی رعب انگیز دارند پایان نیافته شاید هم  افزون نیز شده است. این همه جنگ های درد آلود نوین شاهد این مدعا می باشد.

باشد که این وجیزه اندک یادمان چنین نابغه ای از تاریخ کشورمان را انجام داده باشد در یک عرصه محدود ؛ اصل نظر فلسفی او را که سرآمد قدمای ایران  وجهان بود را خلاصه شده در اختیار خوانندگان علاقه مند می  گذارم.  البته باید از پیش اذعان کنم که در چند نشریه و مجله علمی در سالی پارکه نمایه زاد روز ایشان بوده  نشر گردید.

موضوع دعوای فلسفی یک فرهیخته استوار و محکم و قایل به ایده خود را با هم عصران مخالف و مصر به ساکت کردن او را در همانجا به انصاف خواننده می گذارم. همه این را اینک در عرصه ای مجازی  به رویت شما می رسد. شنیده های گذشته البته  مغشوش ونا صقیل و مبهم بوده که بگذارید برای خوانندگان  جوان چنین موضوع بسیار مهم . فلسفه زندگی . را در میان بگذاریم.

این قلم همواره معتقد است که چه اشکال دارد در ارتباط متقابل با خوانندگان از اقشار گوناگون مسایلی همچون سبک های هنری از و …یا مکاتب فلسفی و سبک های سینمایی  وموسیقی تا بیان نام واشکال  فرهنگهای مختلف همین استان خود ما  خرده فرهنگها و خصوصیات  ظاهر و باطن شخصیتهای حقیقی و حقوقی انسانی و غیره محله های مختلف بالا و پایین شهر و استان و بسیاری دیگر که یادگاری خواهد ماند بیان شود.ان هم در عرصه انسان شناسی برای آیندگان که وقت و انرژی گروهی بنام نویسنده و روزنامه نگار و خبرنگار و تحریریه و غیره  در جایی بنام تولید فرهنگ  منحصر به همین مهم است. با پوزش از اینکه برخی حاشیه ها  بقول بیهقی از حوصله مطلب و خواننده فرا نرود که گاه مساله مهمی را در خود دارد.اندکی از ان هم کل موضوع را بر ساند. باری..

………………….

 

در اینجا از خواننده مدد می طلبم تا برای ورود به بحث و فهم نقطه نظر ملا صدرا مقدارکمی از وضعیت وقت و زمانه  مطلع گردیم. که گاهن به عمد و گاه سهو و گاه واقعن طرفین بحث او از فهمش در  می ماندند . و بیخود در آن زور کشی می کردند. ( بقول فرخی یزدی : زور به روی حرف حساب مشت زد و گفت : حرف حساب دگر جواب ندارد) آنها  اصرار در همان یافته های سده های قبل رضایت داشتند تا زمان را به عبث ؛ عاقل نمایی خویش سر نمایند.با کلی خلعت وپارچه های زربفت پیچیده در خود از سر تا به پایین خوش باشند. اطعام و شراب و پنج رسته خوردنی و دیگر لذائذ حلال و حرام عمر به خوشی بگذرانند.

هرکه چون شمع فروزانتربیدارتر است

ساغرش زآتش می از همه سرشارتراست

………………………………………….

((( قبل از ورود به داستان اصلی بعنوان مثال در بحث اصالت وجود یا اصالت مهیت(ماهیت) ملاصدرا از ایشان می پرسید که این چیست؟

جملگی مثلن می گفتند این سایت خزر انلاین است.ملاصدرا می پرسید این که فقط یک  سایت و نام است به خودی خود ماهیتش چیست؟

می گفتند : این چه پرسش است! دنیای مجازی و دیجیتال است ماهیتش اخبار گزارش مقاله تصاویر متن ها!

و ملاصدرا سر تکان می داد و کمی بعد می گفت در اینجا و هر جا کدام اصل است؟ و ما را به موضوع وذات قضیه می رساند یک نام  جامد و معمول و وسیله یا ماهیت و معنی و کاربرد و اصل ان ؟ 

سفسطه ها شروع می شد که همین اسم وسیله  دیگر کافی است بی خود به راه دراز می روی . این قلم آن دفتر این کتاب آن سایت…!!  )))

 

این مثال اول ورودی را فقط برا یتان اوردم تا خواننده بداند که متن نوشتاری حاضر، مبحث مشکلی نخواهد بود از چند واژه هیولی و مهیت و اصالت و غیره نهراسد و بداند که با یک تشریح از نقطه نظرات فلاسفه عالم در این هزاره ها چگونه در سده ۱۰۰۰ در واقع برایند تفکر عقل و فهم و ذهن بشر دیر باید به اصالت منطق می رسید که با مجموعه علوم همانزمان ملا صدرا به واقعیت های انکار ناپذیر در برابر این قشر از فلاسفه رسیده بود. « کسی که خوابیده را می شود بیدا رنمود اما کسی که خود را عمدن به خواب زده هرگز.!! »

…………………

 خواننده ارجمند باید بداند که به حتم می داند با اندکی اجتماعی شدن انسان به راه افتادن زندگی فلسفه و فهم زندگی و ورائ و ماورا به ذهن اندیشمندان و در حدودی عامه مردم هم به راه افتاد و اشکال و سبکها و بیان های مختلف به خود گرفت. به نظر این قلم حتا آن چوپانی که برای خدا چارق می دوخت و پایش را می مالید وشانه بسر خدا می زد در واقع فلسفه ای را در ذهنش تداعی می نمود. سقراط و ذیمقراطیس و کنفسیوس و هگل و انگلس … که دیگر جای خود دارند. پس اگر موافق هستید و بحث چندان دشوار نمی یابید با مقداری مقدمات فشرده از داستان های ماقبل ملاصدرا به درد این فیلسوف بلا کشیده ما برسیم.

…….

بطور کلی تکامل اندیشه منطقی و فرا جانبه از زمان ابتدایی اش تا به هم اینک بر اساس سیر و ترتیب درست رویدادها و آدمهای اندیشمندش روندی طولانی را پیموده است. ایرانی و خارجی شرق و غرب و شمال و جنوب نداشته است. تفکر و به جایی از فهم جهان وانسان درون و  برون  ورا و ماورا بوده است.

نبرد و مبتحث هم پروسه تفکر آدمی را بدنبال داشته است. موافق و مخالفینی در این مجموعه ها بوده اند.هراکلیت و ارسطو از باختر زمین (تازه در شرایط اسکولاستیک یا همان بحث های بی خود و مطول و بی پایان مثلن فرشته بصورت کبوتر پیش مسیح می امد؟ یا بصورت اسبی سفید؟ و یا چنین چیزها که فقط وقت محصل طالب درس در کلیسا را برای  سالیان سال می گرفت واو را بی انکه به فلسفه ای جدی دست یازد در آن قرنها مشغول می کرد. !

همچنین داشتیم تلاشهای فلاسفه سده های جدیدهمچون سپینوزا و غیره و یا ایده الیست های دیالکتیک گرا همچون هگل و متاخر تر فیلسوف و اقتصادانانی همچون انگلس وغیره که هریک گفتند و نوشتند وگذاشتند تا دیگران به پویش ادامه دهند. درایران ما هم نظرات نزدیک به هم چون جلالدین رومی( مولوی) و صدرالدین شیرای (ملا صدرا ) که آثارشان به واقع نه شاید در دورانشان بل در طول تاریخ غوغایی از استدلال ومنطق را در دایره دانشمندان و مردم نهاد. فلسفه های پیش از اسلام و فلسفه های پس از اسلام . حتا فلسفه های گذر از سالها و سده ها از آغاز و صدر اسلام روند های خود را در دست یابی به افرینش و زندگی اجتماع و ارتباط  در وحدت موجودات یا پدیدهایی غیر از این  اینکه روح و روان و یا قادر مطلق غیر مادی برجهان هستی و مادی بر اساس نظ و قاعده  وقانون حکم می راند یا همه این ایده ها ساخته موادی تکامل یافته ای همچون مغز موجودات است و وحدت وجود دارد؟ واگرپاسخ مثبت است اصالت وحدت در چیست؟ در وجود ؟ درعالم یگانه؟  و مباحثی از این دست که این قلم بنا ندارد که خواننده محترم در هر حالتی که به مطالعه این یادنامه می پردازد راخسته نماید و گستردگی و فرایش آنرا در دیگر وقت و ویژه نامه ای شاید خاص بهمراه شماخواهد پالایید. باری عرفان هم از مواردی بود که بسیاری چه با شعرو چه با رسالات با آن نرد نمودند. ترک مطامع گول زننده و گذرای دنیا – خوار شمردن غور زیاد در مسایل مشخص  زندگی که وقت تفکر را می گرفت – تجلیل عشق و کشف شهود اتحاد جوهر هستی و تسامح و وفقدان تعصب در باب عقاید ملل و نحل- و جهاتی که آزا اندیشی وجود شک  منطقی ومطالعه و پرسش و پی گیری و بلاخره نزدیک شد به حقانیت با استدلال و بینش نه ارث و سفارش و ظاهری – عدم توجه زیاد به ظواهر و پیراستن مدام درون گسترش کمالات معنوی ، دوری از انواع فسادها و غیره …که بسبیار دقت وممارست و دوری از جمع ها را برای رعایت بهتر می طلبیده است. همانطور هم که دیدیم امام رحمت الله علیه برخلاف بسیاری از علاقه مندان عرصه مطالعاتی اهل فلسفه بودند.بسیار مایل به اتحاد و همگرایی حوزه و دانشگاه بخصوص در زمینه بحث فلسفی داشتند.که این موضوع بر خی از مدرسین دیگر راناراحت کرده بود.

…..

 البته از قرن ۲ تا۶ هجری عرفان نضج بیشتری یافته و فرصت به سمت کمال در آن گسترش می گیرد . صوفی گری از حالت الحاد ممنوع و مطرود خارج شده و به جریان رسمی و قانونی بدل می شود. درویشی و قلندری و رند حساب خود را سوا ساخته و بعنوان مخالف حرفهایی می زنند. جنبش و نارضایتی دسته جمعی باب می شود. در کنار بسیاری وقایع که نگارنده از آن می گذرد تابیشتر به ملاصدرای فرهیخته و نابغه برسم باید اذعان کرد عرفان مولوی باآنهمه نغز و والایی که می دانید یک عرفان ایرانی و بیشتر جهات مثبت آن را منعکس می کند.

 متحد بودیم و صافی همچو اب  — یک گهر بودیم همچو آفتاب

چون بصورت آمد آن نور سره  – شد عدد چون سایه های کنگره

و اما صدرالدین محمد (ملاصدرا) که در زمان شاه عباس صفوی می زیست  حالا دیگراز بزرگان حکمت در مشرق زمین و یکی از خلاقترین انها در ابداع فلسفی است. خوب از آنجا که این ابداعات و نظرات و ایده های نوظهورچالش بر انگیز می شود که باید باشد و شانس اینکه مخالفین تو دارای چه شخصیتی باشند و چقدر سمج و سریش و خطرناک باید که زندگی بکنید.بهرحال این ابدعات فلسفی که اتفاقن هم اینک که بازخوانی می کنم چقدر سعی درآشتی دادن فلسفه مشا و فلسفه اشراق الهیات اسلامی و نظریات فلسفی متداول ایران داشته است. بهرحال شانس چندان باملا صدرای  یار نبوده مخالفین وی نظرات نوین ایشان را منطبق با نظرات خود نمی بینند پس لابد او مطرود جامعه به اصطلاح رسمی آنروزگار می شود و با ناجوانمردی به کفریات و زندقه شهرت می یابد. ناچاربه روستاها و جاهای کمتر مزاحم رو می نماید. (خواننده باید مرا در این که سیر دوندگی و آموزش و بحث وفحث مدام  او را به داستان طویلی مبدل نکنم که به نظر شنیده  ودیده اید و به نوع ساختار تفکر و تضادش با مخالفین و این مباحث بپردازیم .)

 

اگر که خیلی خیلی فشرده این قسمت را به نوشتار آورم موضوع بر این است که از مباحث مهم در فلسفه خاور میانه و نزدیک و بخصوص ایران ما این مساله اصالت وجود یا اصالت مهیت« ماهیت» بوده  و شاید هم  است. چون مدتها است که در مباحثی از این دست به نزدیک نبوده ام. اصالت یا تاصل جستن یعنی تقدم با کدام است ! ماهیت (مهیت) مقدم است یا  وجود!

روشنتر اما کوتاه که بینگارم یعنی تعین کیفیت یا هویت اجسام را می گویند. ماهیت قلم  یا مداد نوشتن است. — قلم خودش یک وجود است .  پس اصالت وجودی بنام قلم – یا اصالت ماهیتی بنام نوشتن – کدام ؟

عده ای از فلاسفه چه عارف و چه اهل کلام طرفدار مهیت *ماهیت* بودند. مانند غزالی و میرداماد و فخر رازی وسهروردی .   

عده ای دیگر اما صوفیه و حکما مشا و ملاصدرا طرفدار اصالت وجود هستند. بهرحال هر یک از این دو قشر پرسش و پاسخی برای یکدیگر جهت اثبات عقیده برتر خود و توصیه به جهان دارند. ماهیت گراها تمامی وجود را بدون داشتن ماهیت فاقد ارزش می دانند. بنابراین وجودی مثل قلم باید ماهیتی در نوشتن داشته باشد. معتقدین براصالت وجود  هم بحث روزنامه گیلان امروز دارند. یعنی  که هر ماهیتی و هر نویسنده خوش قریحه و با نبوغی با هر ماهیتی تا روزنامه و مکتوب وجود نداشته باشد تا ابتکارو اندیشه او را چاپ  و نشر دهد ماهیت وی به خودی خود معنا ندارد. پس اصل خود روزنامه است که اگر کسی ادعای نبوغ و اندیشه دارد می تواند از ان ( روزنامه گیلان امروز) بعنوان وجود استفاده کند . 

پس وجودی مانند ورقه های کاغذی روزنامه گیلان امروز باید موجود باشد تا ماهیت امکان بروز داشته باشد. تا حدی که بخشی به کثرت وجود یا همانی که  به پورالیست ها شهره اند رو آوردند.  چرا که معتقد بودند شما ماهیتی بنام اندیشه  و تفکر و ایده و نوشتار داشته باش از وجود روزنامه و یا دیوار و کاغذ و زمین برای ارائه  وانتشار استفاده کن مثلن.   باز این بحث ها سودمندتراز به اصطلاح فضلای درباری بود.  که سکوت و اطاعت بی چون چرای سرشار از خرافا ت عجیب و غریب ناشی از ترس و وحشت و بگیر وببند استیلا داشت. شکنجه و آتش و عذاب را بدون دلایل و اعلان بدون در نظر گرفتن رافت خداوندی که رحیم و قادر و توانا و بخشنده و مهربان است را اما  از سمت خشونت آن مطرح می کردند.

 

درحالی که :   تنگ است مرا هر هفت ملک

                چون می رود او در پیرهنم   ( مولوی)

ملا صدرا بسیار به جوانترها این نصیحت را داشت که در پای بحث های اسکولاستیک( بی هوده عصر کلیسای کاتولیک) وقت تلف نکنند. بحث های اسکولاستیک که در بین کلیسا و کشیش های کاتولیک و دیگر شعباتش وجود داشت سالیان سال  بلکه سده ها در باره اینکه فرشته پیام آور جبرئیل  پیش حضرت عیسا به شکل کبوتر می امد یا اسب و یا شکلی دیگر که راه به جایی نمی برد و وقت محصل  کلیسا را تا به آخر می گرفت.

صدرالمتالهین میگفت که هر موجودی در عالم طبیعت دارای حقیقت ثابتی است که در عالم ملکوت است. بعبارت دیگر هر وجودی دارای دوچهره و رخسار است که یک چهره اش در حرکت و تغییر است وچهره دیگر ثابت و برقرار است.

بهر حال او فلسفه را  راه روشنگری می دانست که به واقع انعکاس واقعیت های عینی و خارجی در ذهن انسان است.ایشان به یقین نقطه نظرات افلاطونی و حتا انتقادات ارسطو از امثال افلاطونی را در مطالعات خود داشته است. نظریه صدرالدین شیرازی در باره حرکت جوهری مایه شهرت فراوان او شد. یعنی با تعریف ابن سینا که از مفسران بزرگ حکمت مشا یا مخلوط دو نظر پیش است در کتاب نجات خود حرکت را تعریف می کند که تبدل و تغییر حالت ثابت جسم است که اندک  اندک بسوی چیزی برود و وصول به ان حرکت بسوی آن شی امریست بلقوه نه بلفعل. دراین رساله حرکت را کمال آنچیزی که بلقوه است می داند.

ملا صدرا نیزاز کسانی است که مبدا عالم را جسم طبیعی که امر واحد و متصل و مرکب از هیولی(صورت) می دانند و ماده نخستین عالم  را هیولی می پندارند…بعقیده او جسم طبیعی در هر لباسی که هست خواه بصورت جماد و خواه بصورت گیاه خواه بصورت حیوان همیشه در حرکت وتغییر است. خوب اینها را در سالهای  پیش از هزار۱۰۰۰ شمسی و در چنان جوی سکون و غبار آلود ابراز کرده است.

 شد مبدل آب این رود چند بار —  عکس ماه و عکس اختر بر قرار

صدرالمتالهین بزرگ و نابغه فلسفه ؛ جهان را کل بهم پیوسته  و دارای تنازع بقا و حرکت مدام و تحولات دائمی  تضادهای درونی و تظاهرهای قابل آشکار در جهان پیرامونی می بیند و این شاید با نگاهی خوب به سادگی برای همگان مهیا باشد. اتفاقن در آثار بسیاری از متفکران بعد ایشان ظهور دارد.اسلوب نگاه واقعی به آفریده های دادار بزرگ اختراع شخص خاصی نیست. تعصبی بر ایده ها و فلسفه بدست آمده افراد نباید جای منازعه و خشونت و یکدندگی باشد.

همواره  انعکاس واقعیت های عینی و خارجی جهان هستی در ذهن و فکر ادمی وجود داشته و دارد.این ذهن ها ایرانی و غیر ایرانی ندارد و تعصب در اثبات این اصالت یا ان اصالت در گذشته های دور ناشی از نا بخردی وجهالت حتا گاهن با نام یک فیلسوف درباری وجود داشته است. باید از تواضع و  درایت آنان که چون ملا صدرا تلاش ورزیدند و به سهم خویش در حوزه خود یعنی فلسفه به این تفکرات یاری رساندند؛ باید امروز روز نیز از سطح تکامل فهم جهانی عقب نماند. فرهنگ  وعلم  ومنطق جهان را مطالعه کرد . بی تعصب درداده و گرفته علم کوتاهی نورزید و فرهنگ  ها را شناخت و فرهنگ  وفلسفه تمدن خویش را شناساند.

 دانشمند فلسفه دوران صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی ملقب به ملا صدرا روانش همواره شاد باد.

و درود فراوان به زحمتکشان پی گیر علوم در هر شاخه ای از دانش درکشورمان ایران بزرگ .

 

 «    و این جان تب افروزم

      آه از آن لحظه ها

       که در چنبر بیشه های عواطفم

     غنوده بر خاکستر گرم است

     زایش زندگی های مدام را ثنا گویم    »                                        

 

 

                                           با احترام    کوروش مهیار

 

این خبر را به اشتراک بگذارید :